نویسنده : محبوبه رضوی نیا - ساعت 2:20 بعد از ظهر روز جمعه 16 دی 1390برچسب:,

 

این روزها به شدت مشغول مطالعه و یادداشت برداری برای تحقیقم هستم .در ظاهر کتابهایی با موضوعات واحد (درباره ی داستان نویسی ) انتخاب کرده ام اما به واقع با یک آشفته بازار ی مواجه شده ام که نگو .قبلا هم گفتم در ابن وادی هرکسی ساز خودش را زده است .هرچه کتابهای بیشتری می خوانم ذهنم درهم و برهم تر می شود . آنقدر نظرات متفاوت و در حقیقت مقابل هم هستند که آدم می ماند راه درست چیست .خوب البته ، کم کم دارم به یک جاهایی هم می رسم . این که نمی شود زیاد به آراء و نظریه های دیگران پایبند شد . هر کسی باید راه خودش را پیدا کند .استفاده و به گوش گرفتن تجربه های شخصی متقدمین چیز بدی نیست اما نویسندگی یک جوشش درونی است . ملاک ومعیارش را خود آدم باید تعیین کند نه اینکه برود و از توی کتابهای آموزشی آن و سر کارگاههای عملی ! اش چیزی یاد بگیرد . راهش فقط و فقط نوشتن و نوشتن و نوشتن است . این خارجیها هم که توی کار خودشان مانده اند .مدام توی کتابهایشان داد زده اند: آی ایها الناس ! ما سالها کلاسها وکارگاههای آموزشی خلاق گذاشته ایم ولی دریغ ودرد که خروجی مان تنها تعداد انگشت شمار و کمی نویسنده ی خوب و بدرد بخور بوده است . یکی گفته صبحهای زود بنویسید .آن یکی آخر شب را پیشنهاد کرده است . کسانی فرموده ان جای دنج و آرام ومشخص بنویسید .بعضی اشاره کرده اند ما توی سرو صدای بچه ها و داخل قایق و در حال رخت شستن قلم می زنیم .عده ای فتوی داده اند که بی اذن عناصر داستانی نباید جلو رفت . خیلیها هم اصلا قواعد و قانونها را شکسته اند و بی هیچ ضابطه ای پیش رفته اند و کارشان عالی از کاغذ در آمده است . گروهی از موجز نویسی خوششان می آید و طایفه ای موافق قطور نوشتن اند .نویسنده ی فرنگی به فنون خود معتقد است و ایرانی نویسها دنبال اصول موازی بی هویت دیگر هستند. خلاصه دردسرتان ندهم کار از بن وریشه خراب است و من بهترین و تنها نتیجه ای که تا کنون دریافته ام این است که داستان ایرانی ناب ، حال وهوا و روش ساخت یا آفرینشش کلی با نمونه ی خارجی اش توفیر دارد . درست مثل قرمه سبزی وطنی (ببخشید !) فرش ایرانی ُ، کاملا گره و نقش و نگار و تارو پود و بافنده اش داد می زند مال کجاست . اصیل است . پر مایه . ریزه کار. عشق نسب .و حقیقتا ریشه دار... .هر چه پا بخورد قیمتی تر می شود . حالا، با این اوصاف شما خودتان قضاوت کنید می شود با پشم و نخ آنطرفیها ، بافنده ی مو طلایی و نقشه ی درختهای کاج سیبری و گلهای هلندی توی رخوت بعد ازظهرهای ژوهانسبورگ قالی کرمان عمل آورد ؟؟؟


 

نویسنده : محبوبه رضوی نیا - ساعت 10:3 بعد از ظهر روز شنبه 10 دی 1390برچسب:,

 

 

امشب بالاخره پس از مدتی کم کاری و دوری از نوشتن بالاخره فرصتی دست داد تا دوباره سر انگشتی به صفحه کلید برسانم ( و یا بگذارم ) و بتوانم چیزکهایی بنویسم . راستش موقعی که موضوع پایان نامه ام را انتخاب کردم نمی دانستم که ادم وقتی اساسی با موضوعی درگیر و رو به رو می شود بتواند اینهمه مطلب یاد بگیرد . منظورم از مطب آن چیزی که توی کتابها ومقالات نوشته شده و من برای انجام تحقیق به آنها مراجعه کردم نیست بلکه مراد این است که طی کار چیزهایی می فهمی و می آموزی که چه بسا ارزششان از نتیجه ی عمل و منابع مورد مراجعه ات اگر بیشتر نباشد کمتر هم نیست . بررسی عناصر داستانی در کتاب دا شاید موضوع خوبی باشد اما برای من اصل قابل تامل خود عناصر داستانی است که حالا خیلی هم مهمتر شده است . کتابها و نویسنده های منبعی من،آراء متفاوت و نظرات ناقصی داشته و اکثرا برپایه منابع غربی نوشته شده اند . وحدت رویه مشخصی ندارند و در واقع هر کسی ساز خودش را زده است . از کس خاصی نام نمی برم اما برای من خواننده که اکنون عطش و تمرکز دانشخواهی ام به دلیل موضوع درسی ام بالا زده ، ماخذ مناسبی پیدا نشده است . انچه در مورد عناصر داستانی آموخته و دریافته ام ملقمه ای است از همه ی اینها و نه کلی سودمند از یکانشان .(در اینجا لازم به ذکر است که بگویم بهترین و سازمان یافنه ترین اطلاعات را از ویکی پدیا گرفتم) . بنابراین درس مهمی که در ابتدا عنوان کردم این است که ای کاش به جای یافتن عناصر داستانی در کتاب دا ، آنها را در داستان ایرانی *پیدا می کردم چرا که کاری است که جایش بسیار در ادبیات داستانی ماخالی می باشد.

 

*مرحوم حسین حداد کتاب بررسی عناصر داستانی در داستان ایرانی را با جمع آوری ۱۶ مقاله از افراد صاحب نظر انجام داه است اما آنچه مد نظر من است یک کار واحد و کامل ایرانی مارکدار (ببخشید نشاندار ) است.