کتاب داغ
نویسنده : محبوبه رضوی نیا - ساعت 7:3 بعد از ظهر روز سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:,

 

   توی وقتهایی که می نویسم هیچ چیز به قدر پرداختن به یک شخصیت از لذت سرشارم نمی کند . این که یک نفر کاری راانجام دهد که تو بخواهی و یا چیزی را بگوید که تو دردهانش بگذاری  و موجودی بشود که تو دوست داشته باشی ، خیلی شیرین است . تازه این وقتهاست که با تمامی کمی از وجودم می فهمم که خدا چه قدر با ما آدمها عشق می کند وفتبارک الله احسن الخالقینش به آسمان بلند می شود . به عقیده ی من ، شخصیت سازی یکی از پایه های مهم واساسی داستان است که با دقت و دید عمیق درجزئیات اخلاق و منش افراد اطرافمان می تواند قوی تر و اثرگذارتر باشد.    

   « محترم آدم دل انگیزی بود . خاص و دوست داشتنی .غیر معمول . تازه کشفش کرده بودم .از آن دسته آدمها نبود که خوشگل باشد یا زبان بریزد و خودش را به سمتم بکشد ویا هرچیز دیگر، بلکه این فقط به خاطر داشتن اخلاقیات منحصر به فردش بود که مرا جذبش می کرد.

این زن عجیب حدود هشتاد سالی سن داشت وبه طور افراط انگیزی به سرو وضعش می رسید . چه حوصله ای !  قبل نماز صبحش می رفت جلوی آینه ی کهنه ی عروسیش وموهای نارنجی اش را با دقت و وسواس خاصی شانه میزد و می بافت . صبحانه اش  که تمام می شد و استکان و پیشدستی  کره و پنیرش را می شست ، می رفت سراغ قوطی وازلین و دستهای حناکرده اش را چرب می کرد .توی بقچه اش هزاردست لباس جورواجورداشت .اما یک پیراهن گلدارچین چینی داشت که انگار به جانش بسته بود . عاشقش بود و فقط وقتهایی  هوس می کرد آن را بپوشد که می رفت خانه عروسش کوچکش. فقط عروس کوچکش.برای اواین لباس را تنش می کرد . اما به نظر من ، جلب توجه کننده ترین مسأله در مورد این «پیرزن» این بود که همیشه سعی می کرد کفشهای گرانقیمت بپوشد. می خواست قشنگ راه برود .صاف و مستقیم و بدون کمترین قوس کمر ...»

نظر شما در مورد این شخصیت خیالی اما برگرفته از واقعیت چیست ؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: