کتاب داغ
نویسنده : محبوبه رضوی نیا - ساعت 10:2 بعد از ظهر روز جمعه 25 شهريور 1390برچسب:,

۱-دیروز صبح رفتم  وازکتابفروشی سپیده باوران -که انتشاراتی هم هست- و آخر یک پاساژ بزرگ سمت راست خیابان شیرازی بین چهارراه ومیدان شهدای مشهدقرار دارد، کتاب دا را گرفتم.برای پایان نامه ام.احساس می کردم دیگر دارد خیلی دیر می شود.پانزدهم همین ماه-شهریور نود- موضوعم تصویب شده واز آن موقع تا حالا کار قابل  ملاحظه ای نکرده ام. دیروز باید برای کاری به آستان قدس می رفتم.با خودم گفتم الان بهترین وقت برای خرید است.می توانستم از کتابخانه  قرضش بگیرم اما نمی دانم چرا هیچ وقت نمی توانم با کتاب امانتی ارتباط برقرار کنم. شاید چون احساس می کنم  یک موجود عاریتی است.کتاب را باید نوازش کرد.کنارش چای خورد .با آن قدم زد .تویش علامت گذاشت وخط کشید .با دستهای شکلاتی شده مدام ورقش زد ومعطرش کردوشب ها هم کنارش خوابید.آخر مالکیت حس و حال  خودش را دارد.آن هم در مورد چیزها یا کسانی که دوستشان داریم.

 

کتاب را از قفسه ی بالایی که روبه روی در مغازه قرار داشت برداشتم. آقای  زهیر قدسی گفت این آخری ا ش است . چاپ بعدی باقیمت چهارده هزارتومان به بازار آمده.کتاب من چاپ صد و بیست وهشتم بود. آن را باز کردم ونگاه کردم. شیرازه اش کمی صدمه دیده بود اما مهم تبود. اینکه فعلا دستم بود وبه محض رسیدن به خانه  می توانستم ترتیب خواندنش را بدهم ارزش داشت. رفتم حرم وبعدش هم آستان قدس. موقع برگشت به خانه توی اتوبوس،دو باره نگاهش کردم.دوستش داشتم.ازچاپ اولش تا به حال پیش نیامده بود که بخرمش. شاید چون زیادی توی ورطه  نوشتن افتاده بودم.حالا هم که کار روی  پایان نامه ام این فرصت رابهم داده بود ،فرصت مغتنمی برا مطالعه اش بود.حالا ،باید حدود پنج ماهی غرق دا می شدم. 

خانه که رسیدم بعد از ناهار کتب راباز کردم .تا شب توی دو مرحله تاصفحه ۷۶ خواندم .هر مرحله یک نفس. آخر شب که شدً، خیلی عصبی وناراحت بودم.تاب نیاوردم که دیگر ادامه بدهم.همه اش آدمها واتفاقات توی سرم می چرخیدند.از همه بیشتر فکر کردن به علی آزارم می داد.این که، او قرار است به زودی شهید شود.آدمی که بادستان هنرمندش خوشنویسی می کند اما به خاطر مشکلی که در انگشتانش دارد نمی تواند ماشه را به خوبی بکشد ودستش خون آلود می شود.

امروز یعنی فعلا تا الان تا صفحه ۱۰۹ خوانده ام.داستان از علی  دور شده و بیشتر در جنت آباد می گذرد.همان جایی که احتمالا او هم در آنجا ماوا می گیرد.چیزی  که برای من خواننده بسیار تلخ خ خ خ خ  امابرای علی  باطنی جز این دارد...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: