کتاب داغ
نویسنده : محبوبه رضوی نیا - ساعت 11:50 بعد از ظهر روز چهار شنبه 6 مهر 1390برچسب:,

 

هشت –بیست وپنجمین فصل امشب حدود ساعت نه تمام شد.اولین چیزی که توی مطالب مطالعه شده توجهم را جلب کرد اسم خورشتی به اسم* فاسولیه * بود .غذایی که زهرا ودیگران برای مصرف مدافعین برده بودند.تصمیم گرفتم برای یکبار هم که شده طبخ وطعمش را امتحان کنم .مطمئنا مثل بقیه ی خوراکهای جنوب خوشمزه ولذیذ است. در ادامه ی مطالب هم باز برای چندمین بار از پافشاری زهرا برای رفتن به خطوط درگیری صحبت شده بود.این جور مواقع ازدست لج بازیهایش حرصم می گیرد . آخر دوست دارم مطیع باشد و چک و چانه نزندوبه حرف بالا سری هایش که صلاح او را می خواهند گوش کند . ولی او یکدنده تر از این حرفهاست . البته چند سطر بعد با اوضاعی که در مورد وخامت اوضاع مجروحین خط و اهمیت وجود امدادگر برای نجات آنها گفته بود نظرم کاملا عوض شد. دیدم بنده ی خدا حق داشته است . ولی جدای از این مساله کلا آدم مصر وبا پشتکاری است. رفتنش به * اتاق جنگ* وصحبت با فرمانده ها هم مبین همین موضوع است.همین جا بگویم ازاین عبارت اتاق جنگ خیلی خوشم آمده است .نمی دانم چرا ؟ اما شایدعلتش این است که محل تصمیم گیری و تجمع فرمانده ها برای هدایت وسازماندهی مسائل رزمی بوده است . از منظری دیگر این عبارت ،اندازه ی جنگ را به وسعت یک اتاق و نه به پهنای یک سرزمین کوچک می کند. اما این پندار ساده انگاره کجا و آن اتاق جنگ واقعی کجا ؟ بگذریم و بگذاریم. دیگر قواره ی فکرم نمی کشد .آخر من آدم جنگ نیستم .من هنوز کودک جنگم. هنوز هم می ترسم .هنوز به این دیوارها و سقف ، بستر نرم ، جرعه های سرد ،لقمه های گرم و اسیاب بازیهای پیشرفته ی اطرافم سخت دلبسته ام.و به نفسهای چسبیده به (هوا ) عمیقا وابسته.چه قدر ضعیفم من .چه حقیر.چه فقیر .حتی به اندازه ی یک دانه شن رها شده در خاکهای منتهی به جنگ ؛ درد آتش وخون وسنگینی چکمه ی دشمن را نداشته ام و فقط خوشم گرفته که اتاق جنگ چه عبارت قشنگی است...!

 

 

با خواندن صفحه های بیشتری از کتاب و ذکر پی در پی خیابانها ومحلات شهر ،الصاق یک نقشه از خرمشهر آن روزها به ضمائم آخر کتاب برای درک بهتر مخاطبان ضروری به نظر می رسد.به کار بردن عبارت ( روپوش ) به جای کلمه مانتو -که راوی به خاطر مانوس بودن با ذهن خواننده امروزی آن را به کار برده است- با حال وهوا واصطلاحات رایج آن روزگار مناسب تر وباعث یکدستی بیشتر کتاب خواهد شد.

هر بیشتر می گذرد خاطرات حالت تکه تکه گرفته اند اما خوشبختانه با حفظ انسجام ویکپارچگی خود که همین جا لازم است از هنرمندی وتوانایی خانم سیده اعظم حسینی درتدوین منظم وقوی مطالب قدردانی شود. انصافا ایشان کار بزرگ وارزشمندی را انجام داده است که در کنارخاطرات مهم وبه یادماندنی خانم سیده زهرا حسینی نباید به سادگی از کنار آن گذشت.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: